سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهشت فراموش شده

سلام عزیز دل مادر...

دلم برات تنگ شده، مثل دوران کودکی دلم میخواهد دوباره در باز شود، من هم دست هایم را باز کنم تا تو بیایی توی بغلم، چشم هایم هنوز به در است تا ببینم کی صدای قشنگت دوباره دلم را میلرزاند؛ من هنوز همان مادری هستم که وقتی زمین میخوردی دلم میلرزید پاهایت را به دقت نگاه می کردم که مبادا خراش برداشته باشد؛ عزیز دل مادر من هنوز همان مادرم... یادت هست یک روز دست تو را گرفتم و بردم به مهد کودک ؟ توام همین کار را با من کردی اما من هر روز سر ساعت به دنبالت می آمدم اما تو شاید فراموش کرده ای که مرا کجا گذاشته ای...اینجا مهد سالمندان است....


نوشته شده در سه شنبه 95/8/18ساعت 4:29 عصر توسط سیما شیوندی نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت